گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 80
حاضرجوابی سیّد شرف الدین







براي زیارت خانه خدا « ملک عبد العزیز » مرحوم آیت الله سیّد شرف الدین (صاحب کتاب ارزشمند المراجعات) در عصر حکومت
به مکه رفت. در عید قربان کنار سایر علما به کاخ پادشاه سعودي دعوت شد، تا طبق معمول در عید قربان به او تبریک بگویند. او
به کاخ رفت، هنگامی که نوبت به او رسید دست شاه را گرفت و هدیه اي به او داد، و ان هدیه یک کتاب قرآن بود داراي جلدي
صفحه 36 از 50
پوستین بود. شاه عربستان آن هدیه را گرفت و بوسید و به عنوان تعظیم و احترام، بر پیشانی خود گذاشت. سیّد شرف الدین ناگهان
شاه گفت غرض «؟ اي پاشاه ! چرا این جلد را میبوسی و به آن تعظیم میکنی با اینکه این جلد چیزي جز پوست بز نیست » : گفت
من از بوسیدن جلد ، قرآنی است که در داخل آن قرار دارد ، نه خود جلد. آقاي شرف الدین، بی درنگ فرمود : احسنت اي
پادشاه! ما شیعیان نیز وقتی پنجره یا در اتاق پیامبر(ص) را میبوسیم ، میدانیم که آهن هیچ کاري نمیتواند بکند ولی غرض ما آن
کسی است که ماوراي این آهنها و چوبها قرار دارد ما می خواهیم رسول خدا(ص) را تعظیم و احترام کنیم، همان گونه که شما
با بوسه زن بر پوست بز میخواستی قرآن را تعظیم کنی که در درون آن پوست قرار دارد. حاضران تکبیر گفتند و او را تصدیق
کردند، در این هنگام ملک عبد العزیز ناچار شد تا به حاجیان اجازه دهد که از آثار رسول الله(ص) تبرك بجویند، ولی ولیعهد او
که بعد از اوآمد، از قانون گذشتهشان برگشت.
کرامات امام هادي(ع)
همراه امام هادي(ع) در یکی از خیابانهاي مدینه راه میرفتم. خواستم از امام هادي(ع) مسئلهاي را بپرسم اما قبل از اینکه سؤالم را
دوم .« ما در جاي شلوغی هستیم و مردم در رفتوآمدند. اکنون زمان خوبی براي سؤال کردن نیست » : مطرح کنم، امام به من فرمود
ماه رجب به روایتی ولادت امام هادي(ع) و سوم آن مصادف با شهادت جدّ بزرگوار امام زمان(ع) است. امام بزرگواري که چندي
است حرمت حریم محترمش، شکسته شده و غبار مظلومیت آن بر چهرة پیروان حضرتش سنگینی مینماید. آنچه تقدیمتان میشود،
گوشههایی از فضایل و کرامات آن پیشواي معصوم(ع) است. احترام پرندگان به امام هادي(ع) ابوهاشم جعفري میگوید: متوکل،
تالار آفتابگیري درست کرده بود که پنجرههاي مشبک داشت و داخل آن پرندگان خوش آواز را رها ساخته بود. روزهایی که
سران حکومت براي سلام رسمی و تبریک نزد او میآمدند، متوکل درون همین تالار مینشست اما بر اثر سروصداي پرندگان، نه
حرف دیگران را میشنید و نه دیگران حرفش را میشنیدند. فقط وقتی که امام هادي(ع) وارد میشد، تمام پرندگان ساکت و آرام
میشدند و تا وقتی آن حضرت(ع) از آنجا خارج نمیشد، سر و صدایی نمیکردند. 1 آگاهی امام هادي(ع) از سؤال اصحاب محمد
بن شرف میگوید: همراه امام هادي(ع) در یکی از خیابانهاي مدینه راه میرفتم. خواستم از امام هادي(ع) مسئلهاي را بپرسم اما
ما در جاي شلوغی هستیم و مردم در رفتوآمدند. اکنون زمان خوبی براي » : قبل از اینکه سؤالم را مطرح کنم، امام به من فرمود
2 امام هادي(ع) و شفاي نابینا هاشم بن زید میگوید: با چشمان خود دیدم که کوري را نزد امام هادي(ع) .« سؤال کردن نیست
آوردند و امام، او را بینا کرد. و نیز دیدم که با گِل، پرندهاي درست کرد و در آن دمید، و پرنده جان گرفت و به پرواز درآمد. به
3 واثق مُرد، ابن زیات کشته .« من از او هستم و او از من است » : امام گفتم: میان شما و حضرت عیسی(ع) تفاوتی نیست! امام فرمود
«؟ از واثق (پادشاه وقت) چه خبر داري » : شد خیران اسباطی میگوید: وقتی که درمدینه خدمت حضرت هادي(ع) رسیدم، فرمود
وقتی که فرمود: .« اهل مدینه میگویند: مرده است » : گفتم: قربانت شوم، به سلامت بوده وده روز پیش او را ملاقات نمودم. فرمود
گفتم: در زندان به بدترین حال بود.فرمود: او «؟ جعفر (متوکل) چه میکرد » : میگویند، دانستم که گفتار خود او ست. سپس فرمود
(بعد از واثق) صاحب این امر (سلطنت) است. فرمود: ابن زیات (وزیر و اثق) چه میکرد؟ گفتم: قربانت! مردم با او هستند وفرمان،
ناچار مقدرات خداوند و احکام الهی جاري » : سپس ساکت شد و فرمود ،« این مقام براي او شوم است » : فرمان اوست. حضرت فرمود
اي خیران! واثق مرد، ومتوکل به جاي او نشست، و ابن زیات کشته شد، گفتم: کی؟ قربانت شوم! فرمود: شش روز پس از .« میشود
خروج تو (از مدینه). 4 هرگز با وي همنشین نمیشوي! یعقوب بن یسار روایت میکند که، متوکل میگفت: واي بر شما، کار ابن
الرضا حضرت هادي(ع) مرا عاجز کرده، نه حاضر است با من شراب بخورد و نه در مجلس شراب من بنشیند؛ ونه من در این امور
فرصتی مییابم (که او را به این کارها وارد کنم) گفتند: اگر از او فرصتی نیابی، در عوض این برادرش موسی است که شرابخوار
صفحه 37 از 50
و نوازنده است، میخورد و مینوشد و عشقبازي میکند، بفرستید او را بیاورند و مطلب را بر مردم مشتبه کنید. بگویید حترام وارد
کردند، وهمه بنیهاشم، سران لشکر و مردم استقبالش کردند، و غرض این بود که وقتی میرسد املاکی به او واگذار کند و
دختري به او بدهد و ساقیان شراب وکنیزکان نوازنده را نزد او بفرستد، و با او مواصله و احسان کند، و منزل عالی برایش قرار دهد
که خود در آنجا به دیدنش رود. وقتی که موسی وارد شد، حضرت هادي(ع) در پل وصیف، جایی که آنجا به استقال واردین
این مرد تو را احضار کرده که احترامت را هتک و » : میروند، با او ملاقات کرده، به او سلام نمود و حقّش را ادا کرد، سپس فرمود
موسی گفت: اگر مرا براي اینکار خواسته پس چه .« پایمال کند و رتبهات را پایین آورد، مبادا هرگز به شراب خواري اقرار کنی
کنم؟ فرمود: رتبه خویش فرو میاور و چنین کاري نکن که او هتک احترام تو را خواسته است. موسی نپذیرفت و حضرت تکرار
کرد، تا چون دید اجابت نمیکند، فرمود: ولی بدان که مجلس مورد نظر او مجلسی است که هرگز تو با او در آن جمع نمیشوید.
همان شد که حضرت فرمود، سه سال موسی آنجا اقامت کرد و هر روز صبح بر درب سراي او میرفت. یک روز میگفتند: مست
است فردا صبح بیا، روز دیگر میرفت، میگفتند: دوا خورده و روز دیگر میگفتند: کار دارد، و سه سال به همین منوال گذشت تا
متوکل از دنیا رفت و در چنین مجلسی با هم جمع نشدند 5. بازگرد جز خیر چیزي نمیبینی! کافور خادم گوید: در سامره در
مجاورت حضرت هادي(ع) صنعتگرانی بودند، وآنجا مثل شهري شده بود. یونس نقاش بر آن جناب وارد میشد وخدمت او
گفت: «؟ چه خبر است » : میکرد. روزي لرزان آمد و گفت: سرور من! شما را وصیت میکنم که با اهل و عیالم نیکی کنید. فرمود
گفت: براي اینکه ابن بغا (گویا از سران ترك بوده) نگین بیارزشی براي من «؟ چرا » : خیال دارم فرار کنم. حضرت تبسمکنان فرمود
فرستاد که بر آن نقشی بزنم. موقع نقاشی دو قسمت شد، وفردا وعده اوست که [آن نگین را پس] بگیرد (موسی بن بغا) هم که
برو به منزلت، تا فردا فرج میرسد و جز خیر، چیز دیگري » : حالش معلوم است، یا هزار تازیانه میزند یا میکشد. حضرت فرمود
گفت: چه .« برو که جز خیر نمیبینی » : باز فردا صبح زود لرزان آمد وگفت: فرستادة او آمده، نگین را میخواهد. فرمود .« نیست
رفت و بعد از مدتی خندان بازگشت وعرض کرد: .« برو ببین چه خبر آورده، هرگز جز خیر نیست » : جواب گویم؟ خندید و فرمود
فرستاده گفت: کنیزکان بر سر این نگین خصومت میکنند، اگر ممکن است آن را دو قسمت کن تا تو را بی نیاز کنیم. حضرت
عرض کرد: «؟ خداوندا! سپاس، مخصوص توست که ما را از آنها قرار دادي که حق شکر تو را بجاي آورند، به او چه گفتی » : فرمود
6 چنین گمانی نکن! از حسن بن .« درست گفتی » : گفتم مرا مهلت دهید تا دربارة آن فکرکنم چگونه این کار را انجام دهم. فرمود
مصعب مدائنی روایت شده که، مسئله سجده بر شیشه را (به وسیله نامهاي که نوشته بودم) از امام علی النقی(ع) پرسش نمودم. چون
نامه را فرستادم با خود گفتم: شیشه هم از چیزهایی است که زمین آن را میرویاند و گفته اند که آنچه را زمین میرویاند میشود
بر شیشه سجده مکن، اگر گمان میکنی که آن هم از اشیایی است که زمین » : بر آن سجده کرد! از طرف آن حضرت جواب آمد
زیرا شیشه از ریگ ونمک است، نمک هم از زمین شوره زار است (وبه زمین .« آن را میرویاند (درست است) ولی استحاله شده
شوره زار نمیشود سجده کرد). 7 پدرم شهید شد هارون بن فضل گوید: در آن روزي که امام جواد(ع) از دنیا رفت، شنیدم که امام
از آن حضرت .« إنّا لله و إنّا إلیه راجعون، پدرم امام جواد(ع) از دنیا رحلت کرد » : علی النقی(ع) این آیه را تلاوت میفرمود
ضعف وسستی دچار به من دست داد، که سابقه آن را نداشتم. 8 جبّۀ زن قمی را بازگردان » : پرسیدند: شما از کجا میدانی؟ فرمود
محمد بن احمدمنصوري ازعموي پدرش نقل میکند که، روزي نزد متوکل رفتم در حالتی که مشغول شرب خمر بود. مرا هم
دعوت به خوردن کرد، گفتم: من هرگز نخورده ام. گفت: تو با علی بن محمد (العیاذ بالله) میخوري. گفتم: تو نمیدانی که در
دستت چیست؟ این سخنان تنها به تو ضرر میرساند وبراي او زیانی ندارد. این جسارت متوکل را خدمت حضرت عرض نکردم، تا
روزي فتح بن خاقان وزیر متوکل به من گفت: به متوکل گفته اند: مالی از قم (براي حضرت هادي(ع)) میآید و دستور داده که
من در کمین آن باشم و خبرش را به او برسانم، تو بگو بدانم که از کدام راه میآید؟ تا من در آن راه بروم. خدمت حضرت رفتم
صفحه 38 از 50
اي ابو » : (که جریان را به عرض مبارك برسانم) دیدم کسی آن جا است که نمیتوانستم حرفی بزنم. حضرت تبسم کرد و فرمود
یعنی آن حرفی که اول متوکل راجع به حضرت گفت) عرض کردم: سرور من! ) «؟ موسی! خیر است، چرا آن پیغام اوّل را نیاوردي
مال امشب وارد میشود و ایشان به آن دست نمییابند، امشب را اینجا » : ملاحظه تعظیم و اجلال شما را نمودم. حضرت فرمود
ابو موسی میگوید: شب را آنجا ماندم وچون امام براي نماز شب برخاست، در رکوع سلام داد ونماز را قطع کرد و فرمود: .« بمان
آن مردي که منتظرش بودیم با مال آمده وخادم از ورودش جلو گیري میکند، برو مال را تحویل بگیر. رفتم و انبانی را که مال در
به او بگو: آن جُبهاي (لباس) را که آن زن قمی داد و گفت: این ذخیرة » : آن بود، گرفتم و خدمت آن جناب بردم. ایشان فرمود
بگو خدا » : رفتم وگفتم، و او گفت: آري آن را خواهرم پسندید و با این عوض کرد، میروم ومی آورم. فرمود .« جدّه من است، بده
چون پیغام را رساندم وجبّه را از شانهاش بیرون آورد، غش کرد. حضرت بیرون .« اموال ما را حفظ میکند، جبّه را از شانهات درآور
آمده و شرح حالش پرسید. گفت: من (راجع به امامت شما) در شک بودم و اینک یقین کردم. 9 ماهنامه موعود شماره 89
4. کشف الغمّه، . 3. همان، ج 50 ، ص 185 ، ح 63 . 2. همان، ج 50 ، ص 176 . پینوشتها: 1. بحار الانوار، ج 50 ، ص 148 ، ح 34
8. همان، ص 430 ؛ شاید . 7. اثبات الوصیّۀ، ص 433 . 6. اثبات الهدا، \ج 6، ص 228 . 5. کافی، ج 1، ص 502 ، ح 8 . ج 2، ص 378
. این ضعف وسستی درك فقدان امام معصوم در کائنات وسنگینی پذیرش نور امامت بوده است 9. اثبات الهدا، \ج 6، ص 225
علی(ع) و ایرانیان
در نظام مالی که عمر و سپس عثمان اعمال میکردند، معمولًا حقوق و عطایاي موالی ایرانی پایینتر از اعراب بود. از این رو وقتی
که ایرانیان در دوران خلافت علی(ع) از حقوق و عطایایی برخوردار شدند، جمعی از سران و اشراف کوفه از جمله اشعثبن قیس
کندي، در برابر آن حضرت زبان به اعتراض گشودند که از چه روي ما را مغلوب این سرخرویان ساختهاي؟ اشاره: در این مقاله از
رشتۀ تعلقات و آشناییهاي ایرانیان با علی(ع) همچون، مدارا در اخذ خراج از ایرانیان چه در زمان پیامبر(ص) که به یمن گسیل
شد و گروهی از ایرانیان در آنجا مقیم بودند و چه در زمان خلافت خویش خونخواهی آن حضرت از هرمزان ایرانی، اجراي
عدالت در تقسیم بیتالمال میان عرب و عجم و از جمله ایرانیان در زمان خلافت، حمایت ایرانیان از علی(ع) در جنگ جمل سخن
رفته است. بیتردید موضوع آشنایی ایرانیان با حضرت علی(ع) براي هر شیعهاي از اهمیت و جاذبۀ بسیاري برخوردار است. حوادث
تاریخ ایران و اسلام در دهههاي دوم، سوم و چهارم از سدة نخست هجري، بسترهاي مناسبی را براي آشنایی ایرانیان با آن بزرگ
با علی(ع) به سال دهم هجري، پیامبر گرامی اسلام(ص) علی(ع) را به یمن گسیل « الابناء » مرد تاریخ بشر فراهم ساخت. دیدار
داشت تا امور آن منطقه را سامان بخشد و خراج ایشان را جمع آورد. در آن زمان، در یمن طبقهاي وجود داشت که اعراب به آنها
میگفتند. آنان در جامعۀ یمن از جایگاه خاصی برخوردار بودند و همواره به آزادگی و شرافت اتصاف « بنی الاحرار » و گاه « الابناء »
داشتند. اینان ایرانی نژادهایی بودند که اجدادشان از جانب خسرو انوشیروان براي یاري مردم یمن و حمیریان تحت ستم حبشیان، به
آن دیار اعزام شده بودند و آنان پس از در هم شکستن حبشیهاي مهاجم، در همانجا سکنا گزیدند. سالها بعد بر اثر آمیزش آنان
به وجود آمدند. 1 حضور « پسران آزادگان » یا « فرزندان ایرانیان » به معناي « بنی الاحرار » با ساکنان بومی عرب، همین نسل، یعنی
علی(ع) در یمن در سال دهم هجري، این امکان را در اختیار الابناء ایرانی نژاد قرار داد تا از نزدیک با سیرة انساندوستانه، کریمانه
و بزرگوارانهاش آشنا شده، از همانجا دوستی و محبت او را در دلهاي خویش جاي دهند. الابناء پس از آشنایی با علی(ع) اسلام
آورده، فیروز را از جانب خود به مدینه فرستادند و مراتب ایمان و وفاداري خود را به پیامبر(ص) عرضه داشتند. 2 فتوحات اسلامی
پس از رحلت پیامبر(ص) پس از رحلت رسول گرامی اسلام، دو اتفاق بزرگ رخ داد که تأثیرات شگرفی در سرنوشت آیندة اسلام
و مسلمین داشت: یکی ماجراي سقیفه و دیگر، پدیدة فتوحات. بزرگترین اشتباه و انحرافی که در سقیفه [صفر سال 11 ق.] انجام
صفحه 39 از 50
گرفت، تغافل، تجاهل و به فراموشی سپردن واقعۀ غدیر بود. غدیر به اهلیّت و صلاحیّت علی(ع) براي جانشینی رسول خدا(ص)
اشعار داشت. اما حوادث سقیفه به گونهاي دیگر رقم خورد و با انتخاب ابوبکر به خلافت، به واقع زاویۀ انحرافی آغاز شد، که در
سال 61 ق. با کشتار فرزندان رسول خدا(ص)، به نقطۀ اوج خود رسید. اما حادثۀ مهم دیگر که در مبحث ما میگنجد، آغاز
فتوحات در دوران خلافت ابوبکر بود. هدف فتوحات، گسترش اسلام و از میان بردن سدها و موانع سیاسی موجود جهان آن
روزگار بود که نمیگذاشتند پیام اسلام به امتهاي دیگر برسد. اندیشه و طرح فتوحات، اساساً سه خاستگاه مهم داشت: نخست؛
جوهر اسلام که دینی بود متمم و مکمل ادیان دیگر و طبعاً آیینی جهانی؛ که همۀ ابناي بشر را مورد خطاب خود قرار میداد. دوم؛
سیرة عملی پیامبر در جهت معرفی اسلام به خارج از مرزهاي شبهجزیرة عربستان که نمونۀ بارز آن دعوت خسرو ایران، قیصر روم و
مقوقس مصر به پذیرش این آیین بود. سوم؛ ارضاي حسّ جاهطلبی و زیاده خواهی برخی از امیران و خلیفگان، و برطرف کردن
مشکلات اقتصادي که از سرزمین خشک عربستان ناشی شده بود. اینها عواملی بودند که ذهن، اندیشه و همت عرب را که تا پیش
از اسلام به مناقشات خونین قبیلهاي در حوزههاي محدود، معطوف بود، به تسخیر سرزمینهاي دور و نزدیک متوجه ساخت. 3 فتح
ایران و پیدایش طبقۀ موالی با شروع فتوحات در زمان خلافت ابوبکر، کرانههاي جغرافیاي اسلام، به سمت شرق و شمال و غرب
گسترش یافت. در مدتی اندك ایران، شام و مصر فتح شدند. فتح ایران تقریباً در خلال دهۀ 12 تا 22 ق. تکمیل شد. نخستین
پیروزي قاطع در برابر ایرانیان در اوایل خلافت عمر در سال 16 ق. در قادسیه صورت پذیرفت. 4 علی(ع) نیز، از آغاز طراحی این
عملیات بزرگ در مدینه، در جریان قرار گرفته بود. به گفتۀ طبري و بر اساس خطبۀ 145 نهجالبلاغه، آن حضرت پیشنهادهاي
سودمندي را نیز در این باره به خلیفۀ دوم عرضه کرد. با فتح ایران بسیاري از خاندانهاي ایرانی در جوار اعراب و یا حتی در درون
جاي گرفتند. اینان از آن پس به عنوان طبقهاي نوظهور در جامعۀ اسلامی جایگاه « موالی » بافت و ساختار جامعۀ اعراب، تحت عنوان
خاصی را به خود اختصاص دادند. رابطۀ موالی با اعراب فاتح، الزاماً رابطه ارباب و رعیت و خواجه و برده نبود؛ بلکه در بیشتر موارد
خاندانهاي ایرانی با خاندانهاي عرب پیمان ولاء و دوستی (موالی موالاة) داشتند تا آنکه این امر مکانیسم روابط اجتماعی خود را
در قالبی استوار و مناسب انتظام بخشید. 5 با وجود این، خاندانهاي ایرانی از روح تعرّب و عصبیت عربی، که هنوز از جامعۀ اسلامی
رخت بر نبسته بود، رنج میبردند. این روحیه که حتی دستگاه خلافت نیز از آن بیبهره نبود، گاه عرصه را بر موالی ایرانی تنگ و
دشوار میساخت. شاید بتوان ترور خلیفۀ دوم توسط ابولؤلؤ (فیروز ایرانی) 6 را به سال 23 ق. واکنش در برابر این فشارها تلقی کرد.
علی(ع) خونخواه هرمزان ایرانی در پی درگذشت خلیفۀ دوم، عبیدالله پسر او، نه تنها ابولؤلؤ و همسر و دخترش را به قتل رساند،
بلکه هرمز را نیز با وجود هیچ مستمسک قابل قبول شرعی و عرفی کشت. عثمان خلیفۀ سوم وظیفه داشت عبیدالله را به سبب قتل
بیدلیل یک ایرانی مسلمان، قصاص کند؛ زیرا از بیگناهی او آگاه بود. لیکن خلیفه جرأت نداشت تا در این مورد، به وظیفۀ
اسلامی خود عمل کند. علی(ع) خیلفۀ سوم، عثمان را در این مورد سخت نکوهش کرد و به عبیدالله بن عمر چنین فرمود: اي فاسق
اگر روزي بر تو دست یابم، تو را به خونخواهی هرمزان خواهم کشت. عبیدالله تا پایان عمر از علی(ع) برحذر بود. او در جنگهاي
جمل و صفین در مقابل آن حضرت قرار گرفت و سرانجام در یکی از نبردهاي جنگ صفین کشته شد. دفاع علی(ع) از حمراء
« حمرا » و « اسواران » ،« سیابجه » ،« زط » ،« بنی عم » ،« موالی » اعراب، ایرانیان ساکن کوفه و بصره را به نامهاي چندي از جمله
داشتند و بنی عم مینامیدند، از آن جهت که با طوایف « ولا » میخواندند. آنان را موالی میگفتند، از آن رو که با قبائل عرب پیوند
عرب چنان موالاة و هم پیمانی داشتند که گویی پسرعموهاي ایشانند. زط، همان شکل تعریب شده جت است که در اصل قومی از
هندوان بودند که کار ایشان نگهبانی در راهها و مسالک و بعدها به اسواران ایرانی نیز که شغل نگهبانی داشتند، اطلاق گردید.
معرّب سپاهی است که مانند زط غالباً به طبقۀ کارآزمودة نظامی ایرانیان، اطلاق میشود. حمراء، به معنی « سیجی » سیابجه جمع
سرخ رویان یا سپیدرویان نامی بود که به اعتبار رنگ روشن پوست ایرانیان به آنان میدادند. در نظام مالی که عمر و سپس عثمان
صفحه 40 از 50
اعمال میکردند، معمولًا حقوق و عطایاي موالی ایرانی پایینتر از اعراب بود. از این رو وقتی که ایرانیان در دوران خلافت علی(ع)
از حقوق و عطایایی برخوردار شدند، جمعی از سران و اشراف کوفه از جمله اشعثبن قیس کندي، در برابر آن حضرت زبان به
اعتراض گشودند که از چه روي ما را مغلوب این سرخرویان ساختهاي؟ 8 عدالت علی(ع) سخت مورد توجه ایرانیان قرار گرفت؛
زیرا پیش از این، شاهد بودند که چگونه خلیفگان و خاصه عاملان و کارگزاران ایشان در بصره و کوفه، پاي از جادة عدل و داد
بیرون نهاده، حقوق آنان را تضییع مینمایند. موالی که از حدود سالهاي شانزده ق. به بعد، رفته رفته در بصره و کوفه سکنا
گزیدند، از نزدیک با اعمال ننگین امیران فاسق و ظالمی چون سعید بن عاص، مغیرة بن شعبه، ولید بن عقبه و عبدالله بن عامر آشنا
بودند و هر گاه از ظلم و جور ایشان به خلیفۀ دوم و سوم شکایت میکردند، راه به جایی نمیبردند. اما در همان حال به چشم خود
شاهد بودند که علی(ع) با آنکه هنوز به خلافت نرسیده بود، با جرأت و جسارت تمام، فرزندش حسن را به اجراي حدّ شرعی در
مورد ولید بن عقبۀ شرابخوار فرمان میدهد و عبیدالله بن عمر را به قصاص خون به ناحق ریختۀ هرمزان تهدید میکند و در میان
موج مخالفت اشراف و بزرگان سرکش قریش که خود را تافتۀ جدا بافته میدانستند، حقوق موالی ایرانی را استیفا مینماید. این
مشاهدات کافی بود تا قلب هر انسانی را به شوق و جذبه و کشش وادارد. ایرانیان در وجود علی(ع) روح بزرگی را یافتند که فراتر
از علایق نژادي و زبانی و قومی، به موضوع انسانیت و عدالت میاندیشید. از همین رو در جریان جنگهاي جمل و صفین از آن
حضرت دفاع کرده، در رکابش به جنگ با ناکثین و قاسطین پرداختند. جنگ جمل و حمایت ایرانیان از علی(ع) چنان که گفته
شد، در دهۀ سوم و چهارم هجري، (سالهاي 20 تا 40 ) بسیاري از ایرانیان در بصره و کوفه سکنا گزیده بودند. آنان تعدادي مهاجر
و عدهاي دیگر، از ساکنان اصیل و قدیمی همین منطقه بودند. بصره و کوفه تا پیش از فتوحات، بخش غربی ایران محسوب میشد.
از جملۀ این ساکنان قدیمی این دو شهر، طوایفی موسوم به زط و سیابجه بودند که همواره به عنوان بخش مهم از اسواران یعنی
نیروهاي آزموده و مجرب دوران ساسانیان به حساب میآمدند. این زطها و سیابجه در سال 36 ق. در جریان جنگ جمل در
اطراف بصره با سپاهیان اصحاب جمل مقابله کردند و کار را بر عایشه، طلحه و زبیر سخت نمودند. 9 با تسخیر بصره توسط جملیات،
زطها و سیابجه در کوفه به سپاه علی(ع) پیوستند و تا پیروزي کامل در برابر ناکثین، در رکاب حضرتش نبرد کردند. آن حضرت
که نظارهگر فداکاريهاي بیشائبه و خالصانۀ ایرانیان حاضر در سپاهش بود، همواره در چهرة آنان مردمانی نجیب و آزاده را
مشاهده میکرد که میتواند از یاري جدّي ایشان در راه بسط عدالت و دفع بیداد و ریشهکن کردن فتنۀ ریشهدار منافقان و بنیامیه،
بهرهمند گردد. از این رو، با ارسال نامههایی به عاملان خود در همدان و آذربایجان، نیروهاي ایرانی را براي مقابله با معاویه در
جنگ صفین، به یاري خود طلبید. 10 هدایاي ایرانیان به علی(ع) در زمانی که علی(ع) در کوفه بودند، به رسم سابق شماري از
ایرانیان 11 نزد آن حضرت آمدند تا هدایایی تقدیم دارند. پیشتر کارگزاران عثمان همچون ولید بن عقبه و سعید بن عاص، افزون بر
خراجی که از ایرانیان مسلمان میگرفتند، ایشان را به اعطاي هدایاي نوروزگان و مهرگان نیز مکلف ساخته و از این راه میلیونها
دینار به چنگ آوردند. از این رو، هدایاي نوروزي به صورت سنتی رایج درآمده بود. وقتی ایرانیان هدایاي خود را نزد حضرت
آوردند، براي آنکه خاطر آنان مکدر نشود، هدایا را پذیرفتند اما دستور دادند، مقابل قیمت آن هدایا، از میزان خراج آنان کسر
گردد. همچنین، هنگامی که آن حضرت به عزم صفین از شهر انبار میگذشتند، دهقانان (معرب دهبان به معناي بزرگ ده است که
معمولاً از طبقات مرفّه و طراز اوّل جامعه محسوب میشدند)، به همراه دیگر مردم به دنبال علی(ع) راه افتاده دوان دوان ایشان را
مشایعت میکردند. علی(ع) آنان را از این کار منع فرمودند. آنگاه دهقانان پیشکشیهاي خود را اهدا کردند. آن حضرت هدایا را
تنها بدان شرط قبول نمودند که قیمت آنها را حساب کرده، به ایشان بپردازند. 12 در همین زمان ابوزید انصاري را به نحوة اخذ
خراج و جزیه از ایرانیان رهنمون ساختند. 13 دستورهاي صریح و آشکار آن حضرت در این باره را باید به واقع پایهگذاري نظامی
نوین، عادلانه و کارآمد در نظام اخذ مالیات بر افراد (خراج، براي مسلمانان و اهل جزیه و جزیۀ ویژة غیر مسلمانان) به حساب آورد.
صفحه 41 از 50
این نظام عادلانه که از جانب علی(ع) اعمال گردید، توجه عمیقتر ایرانیان را به شخصیت عدالتجوي انسانیاش بیش از پیش جلب
نمود و طبعاً به دنبال آن عشق و محبتی را که در اعماق روح و جان ایرانی ریشه داشت، شعلهور کرد. عشقی که در طول قرون
متمادي، هرگز خاموش نگشت و ولاي اهل بیت را در این سرزمین به صورت بخشی اساسی و تفکیکناپذیر از فرهنگ ایرانیان،
درآورد. آري اینها نمونههایی بود از نخستین آشناییهاي مردم ایران با علی(ع) که بیتردید باید در موضوع گرایش و محبت
ایرانیان نسبت به علی(ع) و خاندان پاکش و در پس تسري و رواج تشیع در ایران، بدانها توجه کافی و وافی مبذول داشت. محسن
1. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، .« باشگاه اندیشه » حیدرنیا ماهنامه موعود شماره 89 پینوشتها ?: برگرفته از: پایگاه اینترنتی
3. دربارة . 2. فیاض، همان، ص 123 . ج 1، ص 200 . فیاض، علیاکبر، تاریخ اسلام، انتشارات دانشگاه تهران، 1367 ش، ص 27
فتوحات ر.ك: فتوح البلدان بلاذري، الفتوح ابن اعثم کوفی، الاخبار الطول دینوري و تاریخ طبري. 4. بلاذري، احمد بن یحیی.
5. راجع به موالی و انواع ولاء و . فتوح البلدان، ترجمه دکتر محمد توکل، تهران، انتشارات نقره، چاپ نخست، 1367 ش، ص 365
رفتار هر یک از خلفا با موالی، ر.ك: الموالی و نظام الولاء، دکتر محمود مقدم، ترجمه و تحقیق محسن حیدرنیا، پایاننامۀ
کارشناسی ارشد دانشکدة الهیات دانشگاه تهران، 1372 ش. 6. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ترجمۀ محمد ابراهیم آیتی،
7. محمدي ملایري، دکتر محمد، تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال . 1371 ش، ج 2، ص 51 ، انتشارات علمی و فرهنگی، چ 6
8. دربارة . 1379 ش، ص 242 ، از عصر ساسانی به عصر اسلامی، ج 3، دل ایرانشهر، بخش دوم، تهران، انتشارات توس، چ 1
اسواران، زط، سیابجه، و موالی ر. ك دکتر ملایري، ج 3، ص 211 به بعد و ج 2، ص 422 و نیز، لسان العرب، ابن منظور، ذیل
واژهي حمراء و الموالی و نظام الولاء، دکتر مقداد. 9. دکتر محمدي، ج 3، ص 211 و 212 ، به نقل از تاریخ طبري. 10 . ابن اعثم
کوفی، محمد بن علی، الفتوح، ترجمۀ کهن فارسی، محمد بن احمد مستوفی هروري، تصحیح غلامرضا طباطبایی مجد، انتشارات
11 . دربارة ایرانیان ساکن کوفه و بصره، ر.ك: فتوح البلدان، بلاذري، . 1372 ، صص 454 456 ، آموزش انقلاب اسلامی، چ 1
13 . دکتر محمدي، ج 3، ص 274 ، به نقل از فتوح البلدان بلاذري. . 1366 ش، ص 198 199 ، ترجمۀ دکتر توکل، صفحات 65
ولایت فاطمه زهرا(س)
هنگامیکه رِفاعَه از گناهی که مرتکب شده بود توبه کرد، خودش را به چوب توبه محکم بست و سوگند خورد هرگز آن بند را
نگشاید مگر اینکه محمّد بن عبدالله به دست خود آن را باز فرماید، و این را نشان قبول شدن توبۀ خود قرار داده بود، تا اینکه آیۀ
قبول شدن توبۀ او از جانب پروردگار نازل شد. 9 و در آن هنگام حضرت فاطمه اراده فرمود آن بندها را بگشاید، ولی ... علامه
محمد حسین امینی(ره) اشاره: بیستم جمادي الثانی، سالروز ولادت با سعادت حضرت صدیقۀ کبرا(س) است. همان بانویی که
به همین بهانه و با هدف شناخت پرتویی از ولایت آن حضرت، مطلب .« پدرش فدایش باد » : پیامبر خدا(ص) بارها دربارهاش فرمود
پیشرو را تقدیم خوانندگان گرامی موعود میکنیم. باشد که ما را بدان مقصود نائل گرداند. کیفیّت خلقت یکسان چهارده
معصوم(ع) ایجاب میکند که در تمام شئون ولایت نیز در ردیف یکدیگر باشند؛ لذا اثرات بغض و یا محبّت، اطاعت و یا عصیان
نسبت به هر معصومی برابر و یکسان با آثار وِداد و یا عِناد، سرپیچی و یا پیروي نسبت به هر یک از معصومین دیگر میباشد. اخبار
وارده در این موضوع بسیار زیاد و فوق العاده است و شیعه و سنّی همگی به این روایات معتقد بوده و به صحّت آنها اعتراف دارند.
رسول خدا دست حسنین را گرفت و فرمود: هر کس مرا و این » : در اینجا چند روایت از این دسته از اخبار براي نمونه نقل میشود
1 در اینجا سؤالی پیش میآید که هم .« دو فرزند مرا، و پدر و مادر این دو را دوست بدارد، روز قیامت با من هم درجه خواهد بود
درجه بودن با پیامبر چه معنی میتواند داشته باشد؟ ابنحجر هیثمیدر صواعق، بعد از نقل این روایت، پاسخ نیکویی داده است. او
در اینجا مبادا چنین به نظر آید که مقصود هممقام بودن با رسول خداست، بلکه مراد این است که چون هر مسلمانِ با » : میگوید
صفحه 42 از 50
ایمان به علی و اولاد علی محبّت داشته باشد، خداي تعالی او را به جوار رحمتش نزدیک میفرماید، و در مرکز لطف و احسانش
قرار میدهد، و پردهها برداشته میشود، در این مقامِ رفعِ حجاب، و بی پرده در محضر حق تبارك و تعالی قرار گرفتن، با پیامبر هم
چنانکه خداي تعالی میفرماید: مسلمانان مؤمن، با انبیا، » : 2 ابن حجر آنگاه به سخن چنین ادامه میدهد .« صف و همراه است
3 و .« صدّیقین، شهدا و صالحین که خدا نعمتهاي خویش را به آنان عطا فرموده است همگام و همراهند، و چه رفیقان نیکویی
کاملًا روشن است که در این آیه یکسان بودن مقامات مطرح نیست؛ بلکه مراد، برابر بودن همۀ اهل ایمان است در معرض فیض، و
در جلوه گاه رحمت، و بی پرده در محضر لطف و مرحمت خدا قرار گرفتن. وگرنه هر یک از انبیا، صدّیقین، شهدا، علما، صالحین،
ابرار، اخیار و مخلصین را مقامیخاصّ و جداگانه، و درجه و مرتبه اي مخصوص به خود میباشد. پنج تن آل عبا را نیز مرتبه و
مقامی است بی نظیر و مخصوص به خودشان که هر پنج تن به طور یکسان در آن مشترکند، و هرگز کسی را به آن مقام والا راه
هر کس فاطمه را بیازارد مرا آزرده است، چنانکه خداي تعالی می فرماید: [همانا آن » : حضرت رسول اکرم(ص) میفرماید .« نیست
4و 5 روایاتی .«[ کسانی که خدا و رسول او را بیازارند،خدا آنان را در دنیا و آخرت لعنت کرده و از رحمت خود دور فرموده است
که نقل شد و احادیثی که از قول پیامبر اکرم(ص) در این موضوع بیان میشود، همگی عبارات کتب عامّه است که شیعه و سنّی در
صحّت آنها متّفق القولند: فاطمه پارة تن من است، هر کس او را خشمگین کند، مرا به خشم آورده است 6 فاطمه پارة تن من است،
آنچه فاطمه را بیازارد مرا نیز آزرده میسازد، و آنچه فاطمه را به خشم آورد مرا هم غضبناك میکند. فاطمه پارة تن من است،
آنچه او را داگیر کند مرا گرفته خاطر میسازد، و آنچه او را مسرور گرداند مرا شاد مینماید. فاطمه پارة تن من است، آنچه او را
آزرده کند مرا میآزاراد، و آنچه او را به زحمت اندازد مرا دچار مشقّت مینماید. هدف و منظور ما از نقل این احادیث شریف در
منقبت حضرت زهرا(س) این است که بر همگان ثابت شود موضوع محبّت و یاري آن حضرت، و یا بغض و دشمنی و اذیّت او، عیناً
همانند محبّت و دوستی با پیامبر اکرم(ص) و یا عداوت و عناد نسبت به مقام نبوّت است؛ و اعتقاد داشتن به این مطلب، هرگز
منحصر به یک مذهب خاص نیست، بلکه این موضوع کاملًا اسلامیو کلّی است، و بدون تردید از معتقدات تمام مسلمین جهان
است. 7 چون مطلبِ مورد بحث در نزد علماي عامّه نیز بسیار حائز اهمیّت است و با این روایات شریفه که ذکر شد به طور صریح
استدلال و ثابت کردهاند که هر کس نسبت به حضرت زهرا محبّت نداشته، و یا به نحوي از انحاء او را آزرده باشد کافر است، لذا
ما این موضوع را عمیقاً مورد بررسی قرار میدهیم. گاهی مطلبی را معتقدان به یک مذهب عنوان میکنند، و گاهی موضوعی صد
در صد عمومیو اسلامی است و با توجه به مدارك و اسنادي که از دانشمندان فریقین (شیعه و سنّی) نقل شده است، کاملًا ثابت
میشود که این مطلب اسلامی است که: هر کس حضرت صدّیقه(س) را آزار و اذیت نماید و آن حضرت از او دل آزرده و
ناخشنود باشد، کافر است. روایتی است فوق العاده مهم و حیرت انگیز از پیامبر اکرم که آن حضرت فرمود: همانا خداوند تبارك و
تعالی غضب میکند هنگامیکه فاطمه به خشم آید، و راضی میشود آنگاه که او راضی و خشنود گردد. و در روایت دیگر خطاب
به فاطمه(س) فرمود: یا فاطمه، خدا با غضب تو غضب میکند و با رضاي تو راضی میگردد. این دو روایت عجیب را عدّة زیادي
از دانشمندان عامّه نقل کردهاند. 8 با توجه به اینکه هر بشر حالات مختلفی دارد، و در هر ساعت دستخوش تحوّلات گوناگون است،
معقول نیست که بشري در تمام لحظات زندگانی، با وجود آن همه دگرگونیها، همیشه و همه جا مورد توجه خدا بوده؛ و
رضایتش رضاي خدا، غضبش خشم خدا، مسرّتش خشنودي خدا، محبّتش حبّ خدا، و دشمنی با او دشمنی با خدا باشد؛ و بر هر
کسی به این بشر به چشم حقارت نگاه کند، خدا نیز با نظر حقارت بر او بنگرد، مگر اینکه صاحب مقام ولایت مطلقه بوده باشد؛ و
به اعتبار همان مقام که عیناً پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) نیز دارا هستند، تنها این موضوع امکان پذیر میباشد. فاطمه(س)
وجود مقدّسی است که پیامبر اکرم(ص) یک عمر او را به تمام امّتش معرّفی کرده، و مقامات معنوياش را بیان فرموده است.
چنانکه گفته شد، کاملًا روشن و مبرهن است آن بشري که محبّتش محبّت خدا، اطاعتش اطاعت خدا، رضایتش رضایت خدا،
صفحه 43 از 50
مخالفتش مخالفت خدا، سَخَطش سخط خدا، غضبش غضب خداست، لازمهاش این است که باید صاحب مقام شامخ ولایت مطلقه
باشد، و در نتیجه هر کس به صاحب ولایت ایمان نیاورد و محبّتش را در دل نداشته باشد کافر است، و این مطلبی است که علماي
عامه نیز به آن ایمان و اعتقاد دارند که در اینجا نقل بعضی از عبارات آنها مفید و ضروري است: ابو القاسم سهیلی (م 581 هجري)
هنگامیکه رِفاعَه از گناهی که مرتکب شده بود توبه کرد، خودش را به چوب توبه محکم بست » : در کتاب الرّوض الاُنُف مینویسد
و سوگند خورد هرگز آن بند را نگشاید مگر اینکه محمّد بن عبدالله به دست خود آن را باز فرماید، و این را نشان قبول شدن توبۀ
خود قرار داده بود، تا اینکه آیۀ قبول شدن توبۀ او از جانب پروردگار نازل شد. 9 و در آن هنگام حضرت فاطمه اراده فرمود آن
بندها را بگشاید، ولی ابولُبابَه گفت: کسی جز پیامبر نباید مرا از بند رها نماید، زیرا من به این امر سوگند یاد کردهام، و چون سخن
درود خدا بر پیامبر و فاطمه. (سپس راوي حدیث چنین .« همانا فاطمه پارة تن من است » : به گوش پیامبر اکرم رسید، حضرت فرمود
نتیجه میگیرد که) این حدیث دلالت دارد بر اینکه هر کس فاطمه را دشنام دهد کافر میشود، و هر کس بر او صلوات فرستد، برابر
10 در کیفیّت صلوات و سلام بر او و زیارتش اخباري از پیامبر اکرم نقل شده است که همه « است با صلوات بر پدرش رسول خدا
نشانگر این است که حضرت زهرا همانند رسول خدا در این مطالب کاملًا استقلال داشته و صلوات و زیاراتی مخصوص به خود
دارد. این روایت را ابنحجر نیز در شرح کتاب جامع صغیر نقل کرده است، و جالبتر اینکه زین الدّین مُناوي صاحب کتاب کُنوز
ابو القاسم سهیلی با حدیث شریف [فاطمۀٌ بَضعَۀٌ مِنّی ...] استدلال میکند که هر کس » : الدَّقائق ضمن بیان این حدیث میگوید
فاطمه را دشنام دهد کافر است [چون این عمل مُشعر بر بغض او نسبت به آن حضرت است و خدا چنین کسی را دشمن میدارد و
هر کسی را که خدا دشمن بدارد یقیناً کافر است]، سهیلی از همین حدیث نتیجه می گیرد که: فاطمه از شیخین [یعنی ابوبکر و عمر]
آزار و اذیت فاطمه حرام است، زیرا هر چیزي که او را آزرده خاطر کند، پیامبر را دل آزرده » : نیز برتر است. 11 ابن حجر میگوید
مینماید، و آنچه رسول خدا را بیازارد، در حقیقت خدا را اذیت کرده است ... (ابن حجر در پایان سخن چنین نتیجه میگیرد):
آنچه تاریخ گذشته به ما گوشزد میکند این است که جزاي آن کس که زهرا را بیازارد، گرفتاري در دنیاست، و البته عذاب او در
12 ناسزا گفتن به حضرت صدّیقه(س) برابر است با دشنام به پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و در .« آخرت شدیدتر خواهد بود
به علی دشنام ندهید؛ هر کس به او » : نتیجه مساوي است با دشنام به حقّ تبارك و تعالی، چنانکه رسول خدا دربارة علی میفرماید
13 این فرمایشهاي .« دشنام دهد در حقیقت مرا ناسزا گفته است؛ و هر کس به من دشنام دهد، همانا به خدا بدزبانی کرده است
پیامبر اکرم در منقبت حضرت زهرا(س)، عیناً با همین مضامین در کتب شیعه و سنّی نقل شده است که نشان میدهد آن حضرت در
جمیع احکام و شئون ولایت با رسول خدا و امیرالمؤمنین شریک است، لذا علما چنین فتوا میدهند که هر کس به پیامبر اکرم و
.« هم کافر است و هم واجب القتل » : امیرالمؤمنین، یا فاطمۀ زهرا دشنام دهد واجب القتل میشود، و دانشمندان عامه میفرمایند
صلوات بر فاطمه(س) دلیل دیگري که ولیّۀ الله بودن حضرت صدّیقه(س) را اثبات میکند، استقلال آن حضرت در موضوع صلوات
فرستادن بر آن حضرت و کیفیّت زیارتش میباشد، که همانند صلوات بر پیامبر اکرم، امیرالمؤمنین و حسنین و زیارت آنان است؛
یعنی همانگونه که به صلوات بر آن چهار وجود مقدّس و زیارتشان امر شده است، نسبت به حضرت زهرا نیز در این موارد، همگان
مأمور و مأجورند. فاطمه(س) که مشمول آیۀ تطهیر و از اهل بیت پیامبر اکرم یعنی آل محمّد(ص) است ، کیفیّت صلوات بر او را
رسول خدا به صراحت چنین بیان داشته است: بر من صلوات بَتراء (= ناقص، دُم بریده و بریده شده) نفرستید، سؤال شد: یا رسولالله
ولی دربارة آل 14 من ساکت باشید. « اللهمّ صلّ علی محمّد » صلوات بتراء چیست؟ فرمود: اینکه (بر من صلوات بفرستید و) بگویید
15 صلواتی که شامل علی، فاطمه و حسنین(ع) نباشد، مقطوع و بریده است و .« اللهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد » : شما باید بگویید
مورد قبول خدا و رسولش نمیباشد. لذا حضرت صدّیقۀ زهرا هم ردیف و برابر افرادي است که جمیع مسلمین با ایمان جهان از
شیعه و سنّی هر شبانه روز در تشهّد نمازهاي پنجگانه بر او درود میفرستند؛ و او در این مقام، همتاي محمّد بن عبدالله، و علی و
صفحه 44 از 50
حسنین(ع) است؛ و همین لزوم صلوات بر فاطمه (س) در هنگام اقامۀ نماز یک منقبت و فضیلت ساده نیست، بلکه نشانگر مرتبۀ
اعلی و منصب والاي آن حضرت است که اینچنین در جَنب صاحبان رسالت و امامت قرار گرفته است. بدون تردید باید فاطمه،
خود ولیّۀ الله و داراي مقام ولایت بوده باشد، تا هم ردیف و همتاي اولیاي خدا، مورد خضوع و مشمول صلوات و درود جمیع
مؤمنین جهان در هر زمان و مکان باشد. ماهنامه موعود شماره 89 پینوشتها: برگرفته از: کتاب ارزشمند فاطمۀ زهرا(س)، نوشتۀ
. علامه محمد حسین امینی(ره). 1. مسند، احمد بن حنبل، ج 4، ص 127 و سایر منابع روایی 2. همان، ج 1، ص 77 و منابع دیگر 3
6. براي . 5. تفسیر قمی ج، ? صص 170 و 171 . 4. سورة احزاب ( 33 )، آیۀ 57 الصّواعق المحرقه، ص . ?? 4. سورة نسا ( 4)، آیۀ 69
مشاهدّ اسامیتعداد کثیري از دانشمندان سنّی که این روایت را با اختلاف جزئی در الفاظ آورده اند، به متن و پاورقیهاي کتاب
فاطمه زهرا، صص 286 تا 294 مراجعه بفرمایید. 7. براي جلوگیري از اطالۀ کلام، به صص 296 و 297 و 298 کتاب فاطمه زهرا نظر
11 . همان 10 . فیض الغدیر، ج 4، ص 421 9. سورة توبه ( 9)، آیۀ 102 . بیفکنید. 8. سهیلی، ابوالقاسم، الرّوض الانف، ج 2، ص 196
و وجود آن در قرآن، بحث مستوفایی صورت گرفته که « آل » 12 . مستدرك، حاکم، ج 3، ص 121 و منابع دیگر 13 . در بارة واژه
به خاطر جلوگیري از اطالۀ کلام از نقل آن منصرف شدیم، ولی به علاقمندان توصیه میکنیم که حتماً به خود کتاب ص 328 و
329 مراجعه بفرمایند. 14 . الصواعق المحرقه، ص 225
شب آرزوها
هر کس یک روز از ماه » : رجب، ماه خداست؛ ماه پربرکتی که اعمال بسیاري براي آن نقل شده است. پیامبراکرم(ص) فرمودند
رجب را روزه بگیرد، مستوجب خشنودي خدا میشود، غضب الهی از او دور میگردد و دري از درهاي جهنم بر روي او بسته
اعمال ماههاي رجب و شعبان، جهت آماده ساختن روح براي شرکت در میهمانی ماه مبارك رمضان میباشد. براي درك .« میشود
ماه رجب، ماه استغفار امت من است. پس در این ماه » : عظمت ماه رمضان باید از قبل خود را آماده کنیم. پیامبراکرم(ص) فرمودند
شب آرزوها) مینامند. در ) « لیلۀ الرغائب » اولین شب جمعۀ ماه رجب را .« بسیار طلب آمرزش کنید که خدا آمرزنده و مهربان است
این شب ملائک بر زمین نزول میکنند. براي این شب عملی از رسول خدا(ص) نقل شده که فضیلت بسیاري دارد و بدین قرار
است: روز پنج شنبه اول ماه در صورت امکان و بلامانع بودن روزه گرفته شود. چون شب جمعه شد، بین نماز مغرب و عشا،
دوازده رکعت نماز اقامه شود که هر دو رکعت به یک سلام ختم میشود و در هر رکعت یک مرتبه سورة حمد، سه مرتبه سورة
اللّهم صلّ علی محمّد النّبی الاُمّی » قدر، دوازده مرتبه سورة توحید خوانده شود. و چون دوازده رکعت به اتمام رسید، هفتاد بار ذکر
گفته شود. پس از سر برداشتن از « سبّوحٌ قدّوسٌ ربّ الملائکۀ والرّوح » گفته شود. پس از آن در سجده هفتاد بار ذکر « و علی آله
گفته شود. در اینجا میتوان حاجت خود را از « ربّ اغفر و ارحم و تجاوز عمّا تعلم إنّک انت العلیّ الأعظم » سجده، هفتاد بار ذکر
خداي متعال درخواست نمود. ان شاء الله به استجابت میرسد. پیامبراکرم(ص) در فضیلت این نماز میفرماید: کسی که این نماز را
بخواند، شب اول قبرش خداي متعال ثواب این نماز را با زیباترین صورت و با روي گشاده و درخشان و با زبان فصیح به سویش
میفرستد. پس او به آن فرد میگوید: اي حبیب من، بشارت بر تو باد که از هر شدت و سختی نجات یافتی. میّت میپرسد تو
کیستی؟ به خدا سوگند که من صورتی زیباتر از تو ندیدهام و کلامی شیرینتر از کلام تو نشنیدهام و بویی، بهتر از بوي تو نبوییدهام.
آن زیباروي پاسخ میدهد: من ثواب آن نمازي هستم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال به جا آوردي. امشب به نزد تو
آمدهام تا حقّ تو را ادا کنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود و قیامت بر پا شود، من
سایه بر سر تو خواهم افکند. 1 پینوشت: 1. محدّث قمی، مفاتیح الجنان، اعمال ماه رجب.
صفحه 45 از 50
شعر و ادب
گر بیایی...! مبتلا کرده است دلها را به درد دورياش نرگس پنهان من با مستیاش مستورياش آه میدانم که ماه من سرك
خواهد کشید کلبۀ درویشیام را با همه کمنورياش آسمانی سر به سر فیروزه دارد در دلش گوشها مست تغزلهاي نیشابورياش
یک دم اي سرسبزي یک دست در صورت بدم تا بهاران دم بگیرد با گل شیپورياش ماه میگردد به دنبال تو هر شب سو به سو
آسمان را با چراغ کوچک زنبورياش آنک آنک روح خنجر خوردة فردوسی است لابهلاي نسخۀ سرخ ابومنصورياش بوسه نه
جمع نقیضین است در لبهاي او روزگار تلخ من شیرین شده است از شورياش گر بیایی خانهاي میسازم از باران و شعر ابرهاي
آسمانها پردههاي تورياش در دوردست در دیدهام نگاهی و آهی هنوز هست باران اشک گاه به گاهی هنوز هست هان اي شب
فلکزده در مشت خالیات شکر خدا که سکۀ ماهی هنوز هست یک شب بکوب کوبۀ در را و باز شو اینجا چراغ چشم به راهی
هنوز هست عریان کنید جام می هفت ساله را تا در من اشتیاق گناهی هنوز هست! در چشم کهرباییات اي روشناترین میل ربودن
پر کاهی هنوز هست؟ شکر خدا به میمنت روي و موي دوست روز و شب سپید و سیاهی هنوز هست از شش جهت اگر چه قفس
مانده است و بس فکر فرار باش که راهی هنوز هست با یک دروغ کهنه به خونم در افکنید در دوردست گرگی و چاهی هنوز
مهر علی چون شیر و شکر، به هم ،« بوعلی » هست! تا بادة عشق، در قدح ریختهاند و اندر پی عشق، عاشق انگیختهاند با جان و روان
درآمیختهاند بوعلی سینا کلاغ پر خوشا چو باغچه از بوي یاس سر رفتن خوشا ترانه شدن، بیصدا سفر رفتن سري تکان بده، بالی،
لبی، دمی، دستی چرا که شرط ادب نیست بیخبر رفتن! چقدر خاطره مانده به سینۀ دیوار خوشا چو تیغ به مهمانی خطر رفتن زمین
هر آینه تیر و هوا هر آینه تار خوشا به پاي دویدن، خوشا به سر رفتن در این بسیط درندشت چون سپیداران خوشا در اوج به
پابوسی تبر رفتن به جرم همقدمی با صف کبوترها خوشا به خاك نشستن، کلاغپر رفتن! برو برو دل ناپختهام که کار تو نیست به
بزم مِیْ سر شب آمدن، سحر رفتن نه کار طبع من است این، که کار چشم شماست پی شکار مضامین تازهتر رفتن عمري است که
دم به دم، علی میگویم در حال نشاط و غم، علی میگویم یک عمر علی گفتهام، إنشاءالله تا آخر عمر هم علی میگویم صغیر
میگوید هر مو و رگی که او بر اعضاي من است الله و محمد و « سینجلی » میگوید جان در بدنم « ناد علی » اصفهانی دائم دل من
سؤال من است! سرودن تو همان آرزوي کال من است اگرچه دغدغۀ روز و ماه و سال من « علی » علی میگوید بابا افضل کاشانی
و مشکل فهمیدنت، محال من است تو شطّ درد و من آن چاه سرد و !« علی » : است تمام آنچه که میدانم از تو یک نام است
خاموشم که درك عمق غمت، بغض دیرسال من است اگرچه هیچ ندارم که در خورَت باشد ولی چه غم که تمام غمِ تو، مال من
است براي مسئلۀ من چه پاسخی دارید؟ آهاي عشقپژوهان! علی، سؤال من است؟! فاطمه راکعی نور فلک از جبین تابندة اوست
سرداري کائنات، زیبندة اوست در وصف علی بس، که بُوَد دست خدا در وصف خدا بس، که علی بندة اوست شیخ بهایی
میهمان ماه
سعید بیابانکی در سال 1347 در خمینیشهر متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان سروش، راهنمایی را در مدرسۀ مهرگان و
دبیرستان را در مدرسۀ شهید رجایی به پایان رساند و در سال 67 در رشتۀ مهندسی کامپیوتر دانشگاه اصفهان پذیرفته شد. شعر را از
اواخر دوران دبیرستان شروع کرد. نخستین استادان او زندهیاد خلیل بلدي (باغبان)، اصغر حاج حیدري (خاسته) و محمد مستقیمی
(راهی) در انجمن ادبی سروش خمینیشهر بودند. او با ورود به دانشگاه با فرید اصفهانی آشنا شد و به دنبال آن با خسرو احتشامی.
آشنایی با این شاعران سبب شد تا بیابانکی شعر را جديتر بگیرد و رفته رفته شعر بخشی از زندگی وي شد. نخستین حضور جدي
او در عرصۀ همایشهاي ادبی به سال 1366 در کنگرة شعر جنگ در دانشگاه اهواز برمیگردد. او در آن کنگره با شاعرانی مثل
صفحه 46 از 50
زندهیاد نصرالله مردانی، زندهیاد حسن حسینی و استاد قیصر امینپور آشنا شد و روند شاعري او به کلی دگرگون گردید. از آن پس
با حضور در کنگرههاي شعر دانشجویان کشور، موقعیت ادبی او در شعر امروز تثبیت شد. در سال 1369 نخستین مجموعه شعرش با
توسط حوزة هنري تهران به چاپ رسید که بسیار مورد توجه منتقدان و مخاطبان واقع شد و خیلی زود هر « ردپایی بر برف » نام
توسط نشر همسایه قم به چاپ رسید « نیمی از خورشید » 5000 جلد آن به فروش رسید. دومین مجموعه شعر او در سال 1376 با نام
نه » که آن کتاب هم با اقبال خوبی روبهرو گردید و خیلی سریع نایاب شد. سومین مجموعه شعر سعید بیابانکی در سال 1382 با نام
چاپ شد که با توجه به متفاوت بودن فضاي کتاب با کتابهاي رایج و کتابهاي قبل، مورد استقبال نسبتاً خوب « ترنجی نه اناري
رسانهها و مخاطبان قرار گرفت و چندین جلسه نقد و بررسی حضوري در خصوص آن در اصفهان، تهران و شیراز برپا شد. بخشی
2. نفر اول جشنوارة شعر ؛ از کارنامۀ درخشان سعید بیابانکی از این قرار است: 1. نفر اول کنگرة ایثار و جانبازي، تهران، 1373
3. شاعر برتر عاشورایی به همراه علی معلم، حسن حسینی و علی موسوي گرمارودي، دانشگاه تربیت مدرس ؛ رضوي، مشهد، 1380
5. دعوت از سوي رایزنی فرهنگی جمهوري ؛ 4. انتشار چارپارة زندهرود در کتاب فارسی سال سوم راهنمایی، 1379 ؛ تهران، 1379
اسلامی ایران در تاجیکستان به منظور شعرخوانی در دانشگاههاي دوشنبه و کولاپ، 1384 . چشمانتظار خدا کند که بهار رسیدنش
برسد شب تولد چشمان روشنش برسد چو گرد بر سر راهش نشستهام شب و روز به این امید که دستم به دامنش برسد هزار دست
پر از خواهشند و گوش به زنگ که آن انارترین روز چیدنش برسد چه سالها که در این دشت خوشهچین ماندم که دست خالی
شوقم به خرمنش برسد بر این مشام و بر این جان چه میشود یا رب نسیمی از چمنش بویی از تنش برسد خداي من دل چشم انتظار
من تا چند به دوردست فلک بانگ شیونش برسد؟ چقدر بر لب این جاده منتظر ماندن خدا کند که از آن دور توسنش برسد کی
میرسی از راه...؟ از چشمهایت میروم آهو بچینم یا نه چراغستانی از جادو بچینم باید پی تکرار تو تا بینهایت آیینهها را با تو رو
در رو بچینم فانوسهاي روشن دلتنگیام را تا کی در این دالان تو در تو بچینم؟ یا کوزههاي تشنه کامم را شبانه پُر مِی کنم پنهان و
در پستو بچینم کی میرسی از راه اي خورشید اي پیر کز دست تو کشکولها یاهو بچینم کی میرسی تا من هزاران گوشه آواز از
مسجد آدینه تا خواجو بچینم لبهاي شور من به هم میچسبد آرام گر بوسهاي شیرین از آن کندو بچینم یک شب در این دالان
قدم بگذار تا من یک عمر نرگس بو کنم شببو بچینم امشب مهیا کن شراب و شعر حافظ تا سفرهاي رنگی براي او بچینم
آشناي ناشناخته
در خانوادهاي از اهل علم و دین متولد شد. در کنار تحصیل علوم دینی در حوزه، تحصیل در دانشگاه را نیز ادامه داد و دکترا
گرفت. براي تربیت نسلی شایسته و کارآمد، دبیرستان دین و دانش و مدرسه علمیه حقانی را تأسیس کرد و کتاب هاي تعلیمات
دینی مدارس را نوشت. سپس به آلمان رفت و امامت مسجد هامبورگ را بر عهده گرفت. بعد از مدتی به ایران برگشت و براي
هدایت و سازماندهی انقلاب، جامعۀ روحانیت مبارز تشکیل داد و به حکم امام خمینی(ره) به عضویت شوراي انقلاب در آمد. پس
از پیروزي انقلاب اسلامی با حکم امام(ره) مسئولیت دیوان عالی کشور را بر عهده گرفت. با رأي بالاي مردم به مجلس خبرگان راه
یافت و سپس به منظور نیروسازي براي تداوم انقلاب، حزب جمهوري اسلامی را ایجاد نمود و دبیر کلّ آن شد ... ... و بالاخره
منافقین که نمی توانستند حضور مؤثرش را ببینند ، همراه با 72 تن از یارانش با انفجار بمبی ، او را به شهادت رساندند . روحش
7 در نظام اسلام، حکومتی /4/ 2 / شهادت : 1360 /8/ شاد و مقامش در رضوان خدا متعالی باد . شهید محمد بهشتی / ولادت : 1307
که آهنگ تشنگی قدرت، جاه و جلال، کبریا و عظمت داشته باشد، این حکومت، حکومت اسلامی نیست؛ طبیعتش، ماهیتش،
بقائش، همه چیزش، خود به خود ضدّ اسلام است. مسلمان! تو که با کمال خلوص هر روز حداقل 17 بار رکوع میکنی خم
باید بدانی این ذکر در هنگام رکوع پرمعناست؛ معنایش این است که در ؛ « سبحان ربّی العظیم و بحمده » میشوي و می گویی
صفحه 47 از 50
جامعۀ اسلامی و نظام اسلامی، بساط عظمت مخصوص خداي یکتاست و تو که هر روز حداقل 34 بار پیشانی بر خاك می گذاري
باید بدانی که تعالی و بالانشینی مخصوص خداست. خدا گواه است ؛« سبحان ربّی الأعلی و بحمده » و سجده میکنی و میگویی
اگر در نظام جمهوري اسلامی ما این اصل خدشهدار شود، هر یک از ما که مسئولیتی را از جانب امت و امام بر عهده داریم، هوس
پیدا کنیم که ما نیز داراي جاه و جلال و جبروت باشیم، ولو به تعداد بسیار کم، آن وقت زاویۀ انحرافی از خلق متعالی توحیدي
. اسلامی در جامعۀمان پیدا شده و باید نگران کیلومترها انحراف از مسیر پاك و مقدس و نورانی اسلام باشیم. 1 پینوشت: 1
سخنرانی شهید بهشتی، 7 دي ماه 59 ، در جمع مردم نیشابور.
درباره مرکز